تکرار یک تنهایی



خوشم میاد خدا تا یه کار اشتباهی انجام میدم یا از سر ندونم کاری یا حالا هر اشتباهی به ۴۸ ساعت نکشیده چوبشو میزنه!!

پ.ن: تیتر یعنی اینکه هرکی که چوب خدا رو میخوره صداشو خودش میشنوه و صدا هم منظور صوت نیست منظور فهمیدن اینکه چجوری خورده.


هر وقت کلمه نامه و فرستادن نامه رو میخونم یا به گوشم میرسه یاد نامه امام علی علیه السلام میفتم به امام حسن علیه السلام:

از پدری در آستانه مرگ به فرزندی که در تیر راس مصائب است.نهج البلاغه نامه سی و یکم

حاضرم به تمام داشته و نداشته ها و به کل هستی و نیستی قسم بخورم که کامل تر از این نامه نوشته نشده و نخواهد شد.
و اما بعد؛ اینو گفتم چون سید جواد یک چالشی راه اندازی کرده (به نام "نامه‌ای به گذشته") که در کل طول عمر وبلاگ نویسیم چالشی به این قشنگی ندیدم؛ به همین خاطر جفا در حق سید جواد و خودمه که بقیه رو دعوت نکنم:
دعوت میکنم از داداشا و خواهرای عزیز:
جناب منزوی و خانم معلم و گربه :| و معلم آینده

و هر عزیزی که این پست رو میخونه.
پ.ن: چون سرم شلوغه تا آخر هفته نامه رو تحویل میدم.


یه حسی به من میگه در آینده انشاءالله حسرت گذشته ام رو نمی خورم که چرا اینو نکردم اونو نکردم، البته به شرط تلاش؛ اگر الان تلاش کنم بعدا شرمنده خودم نمیشم، اگر هم تا الان در گذشته کاری انجام دادم نباید دیگه اون رو انجام بدم و در آینده به فکر جبران باشم، اینطوری شاید بعدا پشیمون نشم.
زندگی داره کم کم منو به سمتی میبره که دیگه کم کم همۀ همۀ کارهام رو خودم باید انجام بدم، و به پدر و مادر متکی نباشم اون ها زحمتشون رو کشیدن و دارن میکشن اما احساس میکنم دیگه دارم واسشون زحمت زیادی ایجاد میکنم، هم سنشون دیگه میانسالی رو رد کرده و منهم کارهام زیاد شده و سرعت بیشتری پیدا کرده.
اصلا دلم نمیخواست تو سن الان من این اتفاق بیفته و سنشون بره بالا ولی انگار این زندگی اینجوری داره رقم میزنه و دیگه نباید منتظر پدر و مادر باشم.
باید کارهایی از خانواده که مربوط به منه رو دیگه تنهایی و مستقل انجام بده مثلا لباس هام رو جدا گونه و سریع تر از بقیه بشورم یا هرکار شخصی دیگه / اینجوری زحمت اوناهم کم میشه / باید یکاری کنم که بیشتر احساس راحتی کنن و منم معطلشون نشم / از اون گذشته به کارهای خونه هم علاقه پیدا کردم البته به شرط حوصله :)
چه عجیب سرم شلوغ شد فکر میکردم قراره فقط درس بخونم و بقیه کارام توسط خانواده انجام میشه ولی انگار نه باید بیشتر کار کنم.


خیلی سخته تصمیم گرفتن / ولی بعد از این درسته که دیگه کامپیوتری نیست تا بتونم بیام ولی میتونم برم کافی نت هر هفته یه سری بزنم / از قبل هم که پست گذاشتم / ولی باز این وسط یه مشکلی پیش میاد / پس زمان های استراحت با چی خودمو سرگرم کنم!؟ / میتونه کتاب داستان باشه / مثلا رمانی چیزی! /شما چی پیشنهادی ندارید!؟


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معایب و مزایای کابینت های گلاس را قبل از خرید بدانید وبلاگ رسمی حاشیه نشینان هدف در فوتبال ایران یک برنامه نویس تنها - یک گیک بام کاوش panapc بیت‌کوین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شهرستان میبد tarrahidakheli این است قدرت ما سوالات استخدامی آموزگار استثنایی - آپدیت سال جدید